حسام الدینحسام الدین، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره

نی نی دردسر

قالیشویی موش ها

فرش موشها کثیف شده بود. خیلی کثیف. باید حتما شسته می شد. موشها می خواستند خودشان آن را در حیاط خانه شان بشویند. اما وسایل لازم را نداشتند. آنها مجبور بودند وسایلشان را از لابلای وسایل توی انبار آدمها پیدا کنند. موشها دنبال چیزی می گشتند که از آن به عنوان فرچه استفاده کنند. آنها گشتند و گشتند تا بالاخره یک مسواک کهنه پیدا کردند. موشها خوشحال شدند چون مسواک مثل یک فرچه ی دسته دار است. البته دسته ی آن کمی بلند است ولی عیبی ندارد. قالیشویی پارو هم می خواهد. حالا موشها باید یک پارو پیدا می کردند. آنها یک کارد آشپز خانه پیدا کردند. اما مامان موشه دعوا کرد و گفت این وسیله ی خطرناکی است به درد ما نمی خورد.  موشها کارد را سرجای...
19 فروردين 1394

فوت عموی حسام.....

پسرکم درست روز تولد مامان محدثه عمومرتضی شما فوت کرد و مرگش برای همه ناگهانی بود و چون خیلی دوستش داشتی شاید بزرگ بشی هیچ خاطره ای از عموجونت برات نمونه ولی من میگم : عمومرتضی صبح باصدای تو از خواب بیدارمیشد و دستشو میگرفتی جلوی تلویزیون و باهم اهنگ گوش میکردید همیشه تورو عمو میس میلینگ صدات می کرد و بهت میگفت فینگیلی .... راستی چهلم عمو جونت روز اول عید 94 .... عزیزم روزای سختی داشتی و حدود ده روز فقط جیغ کشیدی مامان برات بمیره   ایشا لا جای عموت تو بهشت باشه   ...
19 فروردين 1394
1